zādmurd

ساخت وبلاگ

 

 

به محمد میگم یادته کوچیک تر بودی یه کارتون میذاشت که همه داستان هاش روی یه برگه A3 رخ میداد. پسرکی که مداد دست میگرفت و نقاشی می کشید. شهر رو. و زنده میشد اون نقاشی هاش؟ خوب یادش بود. گفتم این روزا که نظم خاصی نداره زندگی و همه ی کارها رو داریم فقط با فکر به 14 هم انجام میدیم، دلم میخواد همه چی خوب پیش بره بعدش از کل جهان به من همون یه کاغذ رو بدند و من توی اون نامتنهی سفید یه نقطه بذارم که خونه م باشه و یه دشت و یه اسمون ودیگه هیچ جوری  هیچ جوری شلوغش نکنم. تا سر فرصت اروم اروم شهرمو بسازم. حالا که فکر میکنم نقاشی های کتاب شازده کوچولو یادم اومد. اون بود یه سیاره و یه گل سرخ. از همه ی هستی یه آسمون بیکران داشت و یه عشق سرخ. 

خلوتت چند شازده کوچولو؟

بوسه بر گلبرگ های رزی که همیشه حسودی م میشه به مراقبتت ازش.

شاید در تناسخ سوم بعد از انسان و کهکشان بودن، بخواهم رز سرخ کوچکی باشم تا ابدیت در دستان تو....

 

Afbeeldingsresultaat voor ‫شازده كوچولو‬‎

 

و عشق اتفاق مهیبی ست. وحشی....
ما را در سایت و عشق اتفاق مهیبی ست. وحشی. دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : noxe بازدید : 239 تاريخ : جمعه 3 شهريور 1396 ساعت: 6:33