که عشق آسان نمود اول ولی...

ساخت وبلاگ

جسمم خسته تر از چیزی که فکرشو کنین بعد از یک ماه در سفر بودن از شمال تا جنوب این کشور با انگیزه های مختلف با بودن در کنار آدمای متفاوت و قرار گرفتن در موقعیت های خیلی خوب و بد.  به شدت به تعطیلی آخر این هفته نیاز دارم. همین سه روزی که قرار بود با اندرو باز در سفر باشیم. و ای کاش بودیم. دلم برایش تنگ شده. 

روحم دستش پره. خیلی توشه جمع کرده ازین رویارویی ها و نیاز داره به زمان و نظم و برگشت ب روتین زندگی تا یافته هاشو به فهمش از جهان اضافه کنه. 

برای همین خداخدا میکنم طناز وسینا سفرشون به اصفهانو بذارن برای تعطیلات بعدی و خودمون هم دیگه دیدوبازدیدهارو که پس دادیم، بی خیال خونه مادربزرگها و جمع های خانوادگی شیم و یکم با خودمون باشیم. در چاردیواری خودمون.

خیلی حرف دارم برای گفتن. فقط دلم میخواد ساعت ها با کسی حرف بزنم که تشنه ی دوستی باشه.  کسی که از کل دنیا بخواهد ساعت هایی بامن بشینه چایی بخوره و کلوچه های شمال و دست به زیر سر طاق باز دراز بکشه روی تخت و به حرفام گوش بده. همه وجودش اینجا باشه. کسی که مثل من تازه رسیده باشه ب این نکته که چقدر زندگی کوتاهه بی ارزش ه اگر فک کنیم ابدی یه. کسی که بدونه خوردن همین یه چایی و کلوچه نارگیل در کنار کسی که بهت توجه میکنه حس خوشبختی مضاعف تر از ارشد گرفتن هم میتونه بهت بده. کسی که بدونه دستاورد زندگی قلب هاست نه سکه ها. 

باری... کلی کار از پاک کردن لاک ها و دوش گرفتن و پاک شدن ونماز خوندن دارم تااااا انتقال عکس ها و دنبال مجله ها گشتن و اسکراپ بوک رو ساختن و قرار ها و دوباره باشگاه و سلوک دیندارانه رو گوش دادن و..... ته نداره. اینها رو مثل همیشه مینویسم ک هرچند ماه یه بار ک برگشتم مرور کنم بدونم در چه عالم و درگیر چه دغدغه هایی بودم.  مثل امشب  روی مرمر پاک این وبلاگ می نویسم که حیاط خلوت ه عمرمه:

آبان امسال به مفاهیمی که فکر میکردم قطعیه و نبود....به دین. به انسان. به ارتباطات.  برای همین کله ام خیلی سنگین ه. دلم کنده است از دلبستگی های کوچیک روی زمین وفکرم جای دیگرست.  خشم، دلتنگی، فکر، ترس، عزم و.. یکی پس از دیگری بهم هجوم میارن .  انگار طوفان دیگری در راه ست....

خیلی خسته ام . خیلی حالم خوبه.خیلی نگرانم. خیلی در فکرم. و همه ی اینها یعنی کمی به خلوت نیازدارم و مراقبت از خود. آرش اگه این متنو بخونی خیلی ممنون میشم درکم کنی و بدونی واقعا ایناست توی کله ام نه چیز دیگه. و شاید چند روزی اون فاطمه ی با حوصله ی از خود گذشته ی به دل رّس را نبینی تا دوباره بلند شه.  از خدا ک پنهان نیست از تو چه پنهون که بدم نمیاد که علاوه بر درک کردن حتی تو این بار جای من  با حوصله و گذشت و عشق بی چشمداشت درکنارم باشیو چیزی در ازاش ازم نخواهی

 راستی ! ای مردمون

ما این پست را با نجوای من هستم از بابک جهانبخش نوشتیم. اگر پایه اید  سرچ و دانلود کنید. هرچه کردم براتون لینکش در پست نیومد. در وصف خوبی اش اینکه میگه: 

روو عشق من حساب کن همیشه!

آدم که از عشق اش خسته نمیشه

تنها من رو توو ذهنت نگه دار 

هروقت تو بخواهی من هستم.....

و عشق اتفاق مهیبی ست. وحشی....
ما را در سایت و عشق اتفاق مهیبی ست. وحشی. دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : noxe بازدید : 227 تاريخ : پنجشنبه 15 آذر 1397 ساعت: 14:37