11 و 40 شب خواستگاری یادته فاطمه؟

ساخت وبلاگ

 

دومین جلسه خواستگاری, با فاصله یک ماه قرار بود فردای شب نیمه شعبان سال 94 برگزار شه که بابا دوباره بهم ریخت. قرار بود با کل خانواده آرش آشنا شم و بابا ساعت 11 و 40 دق شب نه باز به این صراحت که با هزار سختی رسوند که نه بخاطر شغل ش. جواب آرش را براش توضیح دادم. گفت نه. سخته بابا. الان مجردین. هیچ تعلق خاطری بهم ندارین میگین اوکیه. برای متاهل سخته. میتونی با این سیستم کنار بیای؟ و من ته دلم خالی شد از یک سوال ساده "تعهد دادن برای یک عمر برای تمامی لحظات درحالیکه قرار نگرفتم در موقعیتش چطوری ممکنه؟" بابا گفت من نمیدونم و خودت هر تصمیمی گرفتی خودت میدونی و خودت. 

آرش منتظر بود. پیام دادم. گفتم من نمیدونم میتونم از پس این قضیه بربیام نه؟ از کجا بدونم میتونم؟  

اول ناراحت و براشفته شدو گفت یعنی نمیدونی هنوز؟ محکم گفتم آشنایی جای خود من دارم از اینده میگم و الان وقت همین سوالاست. گفت ببین فاطمه وقتی سر یه موضوع  پنجاه پنجاهی اگه به این نتیجه برسی که نمیشه نمیتونی و... خب نمیتونی. اگه بخوای هم که بشه یا میتونی و درخودت می بینی یا راهی برایش انجامش پیدا میکنی.  

 

همین. یه استدلال دو دوتا چارتایی که اگه با دست فرمونش پیش میرفتم باید همه موقعیت های عجیب وغریبو هندل میکردم. 

امشب یاد اون صحنه و مکالمات افتادم..... امشب که اومدم یه نت بذارم در وبلاگ و بعد کنارش بنویسم نمونه ی50-50:

جلال ستاری/ تأثیر مثبت یا منفی کهن الگوها و اسطوره‌ها و افسانه‌ها در ناخودآگاه جمعی معطوف

هزارافسان کجاست؟ مفصّل‌ترین کتابِ پژوهشی منتشرشدهٔ بهرام بیضایی تا هنگامِ چاپ در بهار ۱۳۹۱ است که به ریشه‌یابیِ داستان بنیادینهزار و یک شب می‌پردازد. این کتاب جلدِ دوّمِ کتابِ ریشه‌یابی درخت کهن به‌شمار می‌رود.[۱]

 

مخاطب: خودم و انتخاب های آینده م/ اگه آرش هم خوندی این پست رو نگاه کن از کجا به کجا امدم. خواستم و حالا چطورم در روزای ماموریتت...

و عشق اتفاق مهیبی ست. وحشی....
ما را در سایت و عشق اتفاق مهیبی ست. وحشی. دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : noxe بازدید : 225 تاريخ : پنجشنبه 15 آذر 1397 ساعت: 14:37