پای چپِ جهان را با اره ای بریدند....

ساخت وبلاگ

Twenix جان کاش اسم تو می آمد در صدر "وبلاگ دوستان" بروز شده. می خواندمت ببینم تو هم مثل من به طور باورنکردنی آدمِ زندگی شده ای؟ تو هم گه گداری دلت هوای شاخ های فکرت را میکند- همان ها که وقتی لب به حرف زدن باز میکردی یا می نوشتی دیگران را متوجه میکرد که زمینی نیستی؟ از فکرت گذشته ای کاش جامعه پذیر نبودن مان- عجیب و غریب بودن مان -علایق مثل همه نداشتن مان را حفظ میکردیم تا 27 سالگی، تا شاید هر بنی بشری به ما رسید به خودش حق ندهد حس کند رام شده ایم و حق دارد با ما مثل باقی همنوعان مان صحبت کند؟

تو کجایی قیصر عزیز؟ شاعر نوجوانی پر اعتراضم. کاش تو لا اقل درب این خانه را میزدی دیشب. می آمدی نفسی چاق میکردی و با همان سیگار لای انگشتان در موهای خاکستری رفته ات، شعری برایم می خواندی تا یادم بیاید نباید  اهلی می شدم. نباید چنین که مثل گوسفندان سر غذا دعوا به راه بیندازیم. مثلا این شعرت را....

 

یک نفس با دوست بودن همنفس 
آرزوی عاشقان این است و بس
واحه های دور دست دل کجاست
تا بیاساییم در خود یک نفس؟


واحه های گم که آنجا کس نیافت
رد پایی از نگاه هیچ کس
خسته ام از دست دل های چنین
پیش پا افتاده تر از خار و خس


ارتفاع بال ها : سطح هوا
فرصت پروازها : سقف قفس 
خسته از دل خسته از این دست دل 
ای خوشا دل های دور از دسترس ...

 

+خواب سه ساله ام پرید دیشب و صبح درد دندانی که به سرم کشید، مطمئنم کرد که این دندان را باید کشید... این آرامش خرگوشی را ابلهانه را کنار باید گذاشت. این برای زمینی ها " خوب " بودن را. اما دردیدارد که مریخی روی زمین جا مانده فقط می فهمد.......'||||||

|سیگار پشت سیگار_ رضا یزدانی |

و عشق اتفاق مهیبی ست. وحشی....
ما را در سایت و عشق اتفاق مهیبی ست. وحشی. دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : noxe بازدید : 338 تاريخ : پنجشنبه 14 آذر 1398 ساعت: 14:56